English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3894 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
miscegenation U ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
xanthochroid U شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
whitey U سفید پوست
whity U سفید پوست
Afrikaner U سفید پوست
Afrikaners U سفید پوست
Afrikaner U سفید پوست هلندینیا
paleface U نژاد سفید پوست
Afrikaners U سفید پوست هلندینیا
buckra U مرد سفید پوست
white supremacy U تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر
pale face U سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
watermarks U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermark U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
romanesque U ازنژاد رومی
half caste U ازنژاد مختلف
irish terrier U سگ کوچک ایرلندی ازنژاد تریر
hereford U نوعی گوساله گوشت قرمز ازنژاد انگلیسی که صورت سفیدی دارد
galloway U اسب مخصوص چهار نعل نوعی تاتوی اسکاتلندی ازنژاد گالووی
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
endermic U انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
leukon U عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
dermatological U مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
white with blue stripes U سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
platina U پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
skinned U پوست کندن با پوست پوشاندن
skin U پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning U پوست کندن با پوست پوشاندن
skins U پوست کندن با پوست پوشاندن
leukocyte U گویچه سفید خون گلبول سفید خون
slough U پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
individual U فردی
subjective U فردی
individuals U فردی
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
interpersonal coherence U انسجام بین فردی
interpersonal U میان فردی
interindividual U میان فردی
intrapersonal U درون فردی
patterns U خصوصیات فردی
personalism U فلسفه فردی
personal right U حقوق فردی
individuality U وجود فردی
pattern U خصوصیات فردی
ontogency U تکوین فردی
ontogenesis U پدیدایی فردی
ontogeny U پدیدایی فردی
individualization U فردی ساختن
libertarian U طرفدارازادی فردی
individual responsibility U مسئوولیت فردی
hexastich U قطعه شش فردی
single entry U حسابداری فردی
intraindividual U درون فردی
individual differences U تفاوتهای فردی
individual ownership U مالکیت فردی
personal pace U اهنگ فردی
idiosyncrasy U خصیصه فردی
Every individual in the society should . . . U هر فردی درجامعه با ید ...
idiosyncrasies U خصیصه فردی
libertarians U طرفدارازادی فردی
personal tempo U اهنگ فردی
pin U عدد شناسایی فردی
personal data sheet U برگه اطلاعات فردی
patterns U الگو صفات فردی
aptitude test U ازمون قابلیت فردی
aptitude tests U ازمون قابلیت فردی
units U نفر عدد فردی
libertarianism U طرفداری از ازادی فردی
personal distribution U توزیع درامد فردی
individualism U اصول استقلال فردی
unit U نفر عدد فردی
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
pinning U عدد شناسایی فردی
autecology U بوم شناسی فردی
interpersonal conflict U تعارض میان فردی
pinned U عدد شناسایی فردی
pattern U الگو صفات فردی
individuals U اختصاصی فردی یک نفر سرباز
depersonalization U توجه نکردن به هویت فردی
streaky U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakier U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
individual U اختصاصی فردی یک نفر سرباز
streakiest U دارای اخلاق وخصوصیات فردی
peel U پوست انداختن پوست
peels U پوست انداختن پوست
tegumnentum U پوست طبیعی پوست
chandler U فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
individualism U اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
IRA U مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
individualised U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualising U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizes U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
individualizing U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
marriages U ازدواج
marriageable age U ازدواج
marriage U ازدواج
hymens U ازدواج
hymen U ازدواج
spousal U ازدواج
matrimony U ازدواج
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
to walk on eggshells <idiom> U در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
security specialist U فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
accommodation bill U براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
libertarian U طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
matrimony U ازدواج نکاح
gamophobia U ازدواج هراسی
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
joined U ازدواج کردن
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
joins U ازدواج کردن
nullity of marriage U بطلان ازدواج
civil marriage U ازدواج محضری
join U ازدواج کردن
matrimonial U مربوط به ازدواج
affiance U پیمان ازدواج
match U ازدواج زورازمایی
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
matches U ازدواج زورازمایی
registration of marriage U ثبت ازدواج
sole U ازدواج نکرده
single U ازدواج نکرده
soles U ازدواج نکرده
wedded U وابسته به ازدواج
remarriages U ازدواج مجدد
premarital U پیش از ازدواج
remarriage U ازدواج مجدد
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
post nuptial U بعد از ازدواج
misogamist U بیزار از ازدواج
temporary marriage U ازدواج موقت
termination of marriage U فسخ ازدواج
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
marriage registry U دفتر ازدواج
to take to wife U ازدواج کردن با
marries U ازدواج کردن
wedded U ازدواج کرده
marriage line U گواهینامه ازدواج
marriage bed U قباله ازدواج
wedder U ازدواج کننده
mesalliance U ازدواج با زیردستان
misogamy U ازدواج ستیزی
misogamy U بیزاری از ازدواج
mismatch U ازدواج ناجور
civil marriages U ازدواج محضری
wive U ازدواج کردن
marry U ازدواج کردن
squeezer U فردی که مداری را در شکل اصلی برگ ان طرح ریزی کند
sysop U فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
mauling U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
maul U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauled U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauls U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
newlywed U تازه ازدواج کرده
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
nubile U قابل ازدواج و همسری
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
hacker U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
Recent search history Forum search
1popsicle
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
1wife is life life is knife knife kill the life
2transmembrane
2transmembrane
1berin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com